نقد مدعیان دروغین مهدویت و فرقه های ضاله

نقد تخصصی مدعیان دروغین مهدویت

نقد مدعیان دروغین مهدویت و فرقه های ضاله

نقد تخصصی مدعیان دروغین مهدویت

طبقه بندی موضوعی

بسم الله الرحمن الرحیم
 علامه ای از جنس پوچ و تهمت زنی و کذب گویی ۱


 جریان انحرافی در چندین سال اخیر در پی گسترش هست می باشد به سرکردگی شخصی اخراجی به نام علی رضا بابایی آریا که اهل کابل افغانستان می باشد، این شخص ادعای این مطلب را دارد که


مسلمانان ۱۴۰۰ سال به بیراهه رفته اند و او به دستور امام عصر عج و به نمایندگی از ایشان به هدایت مسلمان و هدایت واعانت آنها به امام عصر عج را دارا می باشد ، این شخص در عین حال که تمام علمای اسلام را تخریب کرده و در ضلالت می داند و بسیاری از آنها را بی تقوا می شمارد و در مقابل خود را علامه منصور هاشمی خراسانی معرفی کرده است … .
 حال بر این شده تا یکی از کذب گویی ها و تهمت زنی های او نسبت به انبیاء الهی و تحریف در آیه قرآن و عدم اطلاع کافی او نسبت به آیات را نشان دهیم و او را مصداق بارز این آیه شریفه قرار بدهیم  یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ  :
 وی در کتاب خود به نام بازگشت به اسلام شما بخوانید پیشروی به ضلالت  نسبتی کذب به حضرت داود علیه السلام می دهد که ناشی از عدم سواد او نسبت به ابتدائیات قرآن و ترجمه آن می باشد که بر خلاف ادعای او منجر به ، به ضلالت کشیدن مسلمانان می شود؛ ابتدائا با هم ببینیم که چه نسبتی می دهد و بعد پیرامون آن توضیح خواهیم داد : 
 و مانند کاری که داود کرد، هنگامی که با داشتن نود و نه زوجه، از برادرش خواست که یگانه زوجهاش را طلاق دهد تا با او ازدواج کند؛ چنانکه خداوند با کنایه به او از قول برادرش فرموده است: «ِاذْ عُرِضَ عَلَیْه بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ» «هرآینه این برادر من است که برای او نود و نه میش است، در حالی که برای من یک میش است، پس گفت که آن را به من واگذار و در سخن بر من فشار آورد؛ گفت بیگمان با خواستن یک میش تو با وجود میشهای خود، به تو ستم کرده است»
باز گشت به اسلام ص۲۰۵، منصور هاشمی خراسانی، ناشر: دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی، سال چاپ: پاییز ۹۶ چاپ سوم.

 همه عزیزان دیدید که این شخص در این جا نسبتی دروغ به حضرت داود ع داده که حضرت داود ع با داشتن ۹۹ زوجه تنها زوجه برادرش را طلب کرده است و خداوند بصورت کنایه جریانی را پیش اورد تا گشزدی برای داود نبی باشد.
 اما اصل داستانی که قرآن به آن اشاره دارد و روایات هم ان را بیان کردند این می باشد: 
 و هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ ‹ ۲۱ › إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ ‹ ۲۲ › إِنَّ هذا أَخِی لَه تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَعَزَّنِی فِی الْخِطابِ ‹ ۲۳ › قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلى نِعاجِه وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَقَلِیلٌ ما هُمْ وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاه فَاسْتَغْفَرَ رَبَّه وَخَرَّ راکِعاً وَأَنابَ ‹ ۲۴ › فَغَفَرْنا لَه ذلِکَ وَإِنَّ لَه عِنْدَنا لَزُلْفى وَحُسْنَ مَآبٍ ‹ ۲۵ › .
 ۲۱ – آیا داستان شاکیان هنگامى که از محراب ( داود ) بالا رفتند به تو رسیده است ؟ ! ۲۲ – هنگامى که ( بىهیچ مقدمه ) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت کرد ، گفتند نترس ، دو نفر شاکى هستیم که یکى از ما بر دیگرى تعدى کرده ، اکنون در میان ما به حق داورى کن و ستم روا مدار ، و ما را به راه راست هدایت فرما .۲۳ – این برادر من است نود و نه میش دارد ، و من یکى بیش ندارم ، اما او اصرار مىکند که این یکى را هم به من واگذار ! و از نظر سخن بر من غلبه کرده است . ۲۴ – ( داود ) گفت : مسلما او با درخواست یک میش تو براى افزودن آن به میشهایش بر تو ستم کرده ، و بسیارى از دوستان به یکدیگر ستم مىکنند مگر آنها که ایمان آورده‌اند و عمل صالح دارند ، اما عده آنان کم است ! ، داود گمان کرد ما او را ( با این ماجرا ) آزموده‌ایم ، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد . ۲۵- ما این عمل را بر او بخشیدیم ، و او نزد ما داراى مقام والا و آینده نیک است.
 قرآن کریم، سوره ص
 همانطوری که می بینید آیات نسبت به قضاوتی عادلانه از جانب داود نبی ع می باشد که دو مرد به صورتی عجیب و از بالای دیوار بر داود نبی وارد شدند و بعد از جریانی داود نبی قضاوتی صحیح اما در با عجله انجام می دهد که به دلیل این عجله ( ترک اولی ) انابه می کند و خداوند هم از او راضی شده و به ایشان مقام والایی می دهد.
اما نسبتی که این علامه خود خوانده به حضرت داود ع می دهد نه تنها در اسلام وجود ندارد بلکه در کتب تحریف شده یهودیان وجود دارد و وی بجای دعوت به اسلام مسلمانان را دعوت به یهودیت تحریف شده می کند که ناشی از حلقه اتصال وی به صهیونیسم و یهودیت می باشد.
 « واقع شد که وقت غروب داود از بسترش برخاست و بر پشت بام خانه ملک گردش کرد ، و از پشت بام زنى را دید که خویشتن را شستشو مىکرد ، و آن زن بسیار خوب صورت و خوش منظر بود ، و داود فرستاد و در باره آن زن استفسار نمود ، و کسى گفت که آیا « بت شبع » دختر « الیعام » زن « اوریاه حتى » نیست ؟ و داود ایلچیان را فرستاد و او را گرفت ، و او نزد وى آمده ، داود با او خوابید و او بعد از تمیز شدن از نجاستش به خانه خود رفت ، و زن حامله شده ، فرستاد و داود را مخبر ساخته که حامله هستم ، و داود به « یوآب » فرستاد که « اوریاه حتى « را نزد من بفرست ، و یوآب ، اوریاه را نزد او فرستاد . و اوریاه نزد وى آمد ، و داود از سلامتى یوآب و از سلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ پرسید . و داود به اوریاه گفت به خانه ات فرود آى و پاهایت را شستشو نماى ، و اوریاه از خانه ملک بیرون رفت و از عقبش مجموعه طعام از ملک بیرون رفت . اما اوریاه در دهنه خانه ملک با سایر بندگان آقایش خوابید و به خانه اش فرود نیامد ، و هنگامى که داود را خبر داده گفتند که « اوریاه » به خانه اش فرود نیامده بود ، داود به اوریاه گفت که آیا از سفر نیامده اى ؟ چرا به خانه ات فرود نیامدى ؟ و اوریاه به داود عرض کرد که صندوق و اسرائیل و یهودا ، در سایه بانها ساکنند ، و آقایم یوآب و بندگان آقایم بروى صحرا خیمه نشینند ، و من آیا مىشود که به جهت خوردن و نوشیدن و خوابیدن با زن خود بخانه خود بروم ؟ به حیات جانت ( سوگند ) این کار را نخواهم کرد . . . و واقع شد که داود صبحدم مکتوبى به « یوآب » نوشته به دست اوریاه فرستاد ، و در مکتوب بدین مضمون نوشت که اوریاه را در مقابل روى جنگ شدیدى بگذارید ، و از عقبش پس بروید ، تا که زده شده بمیرد ( کشته شود ) . و چنین شد بعد از آنى که یوآب شهر را ملاحظه کرده بود اوریاه را در مکانى که مىدانست مردمان دلیر در آن بوده باشند در آنجا گذاشت و مردمان شهر بیرون آمده با یوآب جنگیدند ، و بعضى از قوم بندگان داود افتادند و « اوریاه حتى » نیز مرد . . . زن اوریاه شنید که شوهرش اوریاه مرده است ، و به خصوص شوهرش عزادارى نمود و بعد از انقضاى تعزیه داود فرستاد او را بخانه اش آورد که او زنش شد ! . . . اما کارى که داود کرده بود در نظر خدا ناپسند آمد !
 کتاب دوم « اشموئیل » فصل ۱۱ جمله‌هاى ۲ تا ۲۷ .

 اما با هم به روایات اسلامی رجوع می کنیم و می بینیم که اهل البیت نسبت به این ماجرا چه می گویند و نسبت به قائل این نظریه چه برخوردی دارند.
 روایتی نسبتا طولانی اما بسیار مهم از امام رضا علیه السلام در جمعی که مامون تدارک دیده بود و جواب حضرت به سائل نسبت به این جریان:
 ۱ – حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه والحسین بن إبراهیم بن أحمد بن هشام المکتب وعلی بن عبد الله الوراق رضی الله عنهم قالوا : حدثنا علی بن إبراهیم بن هاشم قال : حدثنا القاسم بن محمد البرمکی قال : حدثنا أبو الصلت الهروی قال : لما جمع المأمون لعلی بن موسى الرضا علیه السلام أهل المقالات من أهل الاسلام والدیانات من الیهود والنصارى والمجوس والصابئین وسائر المقالات فلم یقم أحد إلا وقد ألزمه حجته کأنه ألقم حجرا قام إلیه علی بن محمد بن الجهم فقال له : بن رسول الله أتقول بعصمه الأنبیاء ؟ قال : نعم قال : فما تعمل فی قول الله عز وجل : … وفی قوله عز وجل فی داود : ( وظن
داود إنما فتناه ) … فقال الرضا علیه السلام : ویحک یا علی اتق الله ولا تنسب إلى أنبیاء الله الفواحش ولا تتأول کتاب الله برأیک فإن الله عز وجل قد قال : … وأما داود علیه السلام فما یقول من قبلکم فیه ؟ فقال علی بن محمد بن الجهم : یقولون : ان داود علیه السلام کان فی محرابه یصلى فتصور له إبلیس على صوره طیر أحسن ما یکون الطیور فقطع داود صلاته وقام لیأخذ الطیر فخرج الطیر إلى الدار فخرج الطیر إلى السطح فصعد فی طلبه فسقط الطیر دار أوریا بن حنان فاطلع داود فی اثر الطیر بامراه أوریا تغتسل فلما نظر إلیها هواها وقد اخرج أوریا فی بعض غزواته فکتب إلى صاحبه ان قدم أوریا امام التابوت فقدم فظفر أوریا بالمشرکین فصعب ذلک على داود فکتب إلیه ثانیه ان قدمه امام التابوت فقدم فقتل أوریا فتزوج داود بامرأته قال : فضرب الرضا علیه السلام بیده على جبهته وقال : انا لله وانا إلیه راجعون ! لقد نسبتم نبیا من أنبیاء الله إلى التهاون بصلاته حتى خرج فی اثر الطیر ثم بالفاحشة ثم بالقتل ! فقال : یا بن رسول الله فما کان خطیئته ؟ فقال : ویحک ! ان داود إنما ظن أن ما خلق الله عز وجل خلقا هو اعلم منه فبعث الله عز وجل إلیه الملکین فتسورا المحراب فقالا : ( خصمان بغى بعضنا على بعض فاحکم بیننا بالحق ولا تشطط واهدنا إلى سواء الصراط ان هذا اخى له تسع وتسعون نعجة ولی نعجة واحده فقال اکفلنیها وعزنی فی الخطاب ) فعجل داود علیه السلام على المدعى علیه فقال : ( لقد ظلمک بسؤال نعجتک إلى نعاجه ) ولم یسال المدعى البینة على ذلک ولم یقبل على المدعى علیه فیقول له : ما تقول ؟ فکان هذا خطیئة رسم الحکم لا ما ذهبتم إلیه الا تسمع الله عز وجل یقول : ( یا داود انا
جعلناک خلیفه الأرض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوى ) إلى آخر الآیة فقال : یا بن رسول الله فما قصته مع أوریا فقال الرضا علیه السلام ان المرأة فی أیام داود علیه السلام کانت إذا مات بعلها أو قتل لا تتزوج بعده ابدا وأول من أباح الله له ان یتزوج بامراه قتل بعلها کان داود علیه السلام فتزوج بامراه أوریا لما قتل وانقضت عدتها منه فذلک الذی شق على الناس من قبل أوریا … .
 ابو الصّلت هروى گوید : آنگاه که مأمون علماى فرق مختلف اسلامى و نیز علماى یهود ، نصارى ، مجوس ، صابئین و سایر اهل علم و کلام را نزد حضرت
رضا علیه السّلام گرد آورد ، و هر کس از جاى برخاسته و سخنى گفت جواب قاطع گرفت و ساکت ماند که گوئى سنگ در دهانش گذارده‌اند ، ( در آخر کار ) علىّ بن – محمّد بن جهم برخاست و گفت : یا ابن رسول الله ! آیا شما قائل به عصمت انبیاء هستید ؟ . حضرت فرمودند : بله قائلم ، وى گفت : پس در مورد این آیات چه مىکنید ( چه مىگوئید ) … و در بارهء حضرت داود : * ( « وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاه » ) * ( داود فهمید که ما او را آزمایش کرده‌ایم ص : ۲۴ ) … و در بارهء حضرت داود : * ( « وَظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاه » ) * ( داود فهمید که ما او را آزمایش کرده‌ایم ص : ۲۴ ) … و امّا در مورد داود علیه السّلام ، کسانى که طرف شما هستند ، در این باره چه مىگویند ؟ علىّ بن جهم گفت : مىگویند : داود علیه السّلام در محرابش مشغول نماز بود که ابلیس به شکل پرنده اى بسیار زیبا در مقابلش ظاهر شد ، داود نماز خود را شکست و برخاست تا پرنده را بگیرد ، پرنده به حیاط رفت ، داود هم به دنبالش از اطاق خارج شد ، پرنده به پشت بام پرید داود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت ، پرنده از آنجا به داخل حیاط اوریا بن حنّان پرید ، داود با نگاه خود پرنده را دنبال کرد و در این حال چشمش به همسر اوریا که مشغول غسل بود افتاد و به او علاقمند شد ، از طرفى ، قبلا اوریا را به جنگ فرستاده بود . داود به فرماندهء لشکر نامه اى نوشت که اوریا را جلوتر از تابوت عهد بفرست ، فرمانده نیز چنین کرد ، اوریا بر مشرکین پیروز شد و این مطلب بر داود خیلى گران آمد ، لذا مجدّدا نامه اى نوشت و دستور داد تا اوریا را جلوتر از تابوت بفرستند ، فرمانده نیز این بار اوریا را جلوتر فرستاد و اوریا کشته شد و داود با همسر او ازدواج کرد . راوى گوید : حضرت با دست بر پیشانى خود زدند و فرمودند : « * ( إِنَّا لِلَّه وَإِنَّا إِلَیْه راجِعُونَ ) * » ! شما پیامبرى از پیامبران خدا را به تهاون و سبک شمردن در بارهء نماز نسبت دادید به گونه اى که مىگوئید : نماز را رها کرده به دنبال پرنده اى رفت ، سپس او را به فاحشه ( عمل منافى عفّت ) و قتل نسبت دادید ، او گفت : یا ابن رسول الله پس خطاى داود چه بوده است [ که به جهت آن استغفار کرد ] ؟ امام علیه السّلام فرمود : اى بینوا ! ! داود گمان کرد که خداوند کسى را داناتر از او خلق نکرده است ، لذا خداوند دو فرشته را به سوى او فرستاد و آنان از دیوار محراب بالا رفته و در مقابل داود حاضر گشتند و گفتند : « * ( خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ ، إِنَّ هذا أَخِی لَه تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَعَزَّنِی فِی الْخِطابِ ) * » ( ما دو نفر با هم اختلاف داریم و یکى از ما بر دیگرى ظلم کرده است ، به حقّ بین ما حکم کن و خلاف حقّ نگو و ما را به راه درست راهنمائى کن ، این برادر من است ، نود و نه گوسفند دارد و من فقطَّ یک گوسفند دارم ، و با این حال به من گفته است : آن یکى را هم به من بسپار و در این بحث و گفتگو من حریف او نشدم – ص : ۲۳ و ۲۲ ) داود علیه السّلام عجله کرد و بر علیه « مدّعى علیه » حکم داده ، چنین گفت : « * ( لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلى نِعاجِه ) * » ( با این درخواست به تو ظلم کرده است – ص : ۲۴ ) و از « مدّعى » بیّنه اى ( دلیل و شاهدى ) نطلبید ( و حال آنکه قاضى باید از شخص مدّعى ، دلیل و شاهد بخواهد ) و حتّى به « مدّعى علیه » هم نگفت : تو چه مىگویى ؟ این خطا ، خطاى راه و رسم داورى بود ، نه آن خطایى که شما معتقد هستید ، آیا نشنیده اى که خداوند مىفرماید : « * ( یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوى ) * – الخ » ( اى داود ! ما تو را در زمین ، خلیفه قرار دادیم ، در بین مردم به حقّ حکم کن و از هواى نفس پیروى نکن – ص : ۲۶ ) تا آخر آیه ، او سؤال کرد : پس قضیّهء او با اوریا چه بوده است ؟ حضرت فرمودند : در دوران حضرت داود علیه السّلام حکم خدا چنین بود که هر گاه زنى شوهرش مىمرد یا کشته مىشد ، بعد از او هرگز ازدواج نمىکرد ، و اوّلین کسى که خداوند برایش مباح کرد که با زنى که شوهرش کشته شده ازدواج کند ، داود علیه السّلام بود ، آن حضرت هم پس از کشته شدن اوریا و تمام شدن عدّهء همسرش ، با آن زن ازدواج کرد ، و این همان چیزى است که در مورد اوریا بر مردم گران آمد … .
 القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا (ع) ج۱، صص۱۷۰-۱۷۴ ، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.

 در این روایت شریف ملاحظه میکنید که حضرت دلیل این آیات و شرح ماوقع را به روشنی بیان کردند و نظر اهل حدیث و یهود را رد کرده و چگونه از حضرت داود ع دفاع می کند، در حالی که این علامه خود خوانده همانند حشویه تهمت و ناسزا به انبیاء می زند که با این قول امام رضا علیه السلام به او می گوید : انا لله وانا الیه الراجعون .
روایات دیگر در این زمینه :
 ۱۶۳ / ۳ – حدثنا أبی ( رحمه الله ) ، قال : حدثنا علی بن محمد بن قتیبة ، عن حمداندابن سلیمان ، عن نوح بن شعیب ، عن محمد بن إسماعیل ، عن صالح ، عن علقمة ، قال : قال الصادق جعفر بن محمد ( علیهما السلام ) ، وقد قلت له … یا بن رسول الله ، إن الناس ینسبوننا إلى عظائم الأمور ، وقد ضاقت بذلک صدورنا . فقال ( علیه السلام ) : یا علقمة ، إن رضا الناس لا یملک ، وألسنتهم لا تضبط ، فکیف تسلمون مما لم یسلم منه أنبیاء الله ورسله وحججه ( علیهم السلام ) ؟ … ألم ینسبوا داود ( علیه السلام ) إلى أنه تبع الطیر حتى نظر إلى امرأة أوریا فهواها ؟ وأنه قدم زوجها أمام التابوت حتى قتل ثم تزوج بها ؟ … .
 الأمالی، صص ۱۶۳-۱۶۴ ، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة – مؤسسة البعثة – قم، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ.
 وروایات دیگری که با رجوع به تراث شیعی این نسبت وقیحانه را از این نبی مظلوم و دریگر انبیاء علیهم السلام پاک می کند …
 با این اوصاف ملاحظه کردیم که این شخص خود عالم پنداری که در پی هدایت و اعانت مردم به امام مهدی عج و بازگرداندن آنها به اسلام بوده بوضوح »
۱️⃣. هم در قرآن تحریف کرده و مصداق این آیه شریفه گشت « یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ »
۲️⃣. نسبت دروغ به قرآن و نسبت عملی خلاف به داود نبی ع داده است .
۳️⃣. بجای سخن صحیح گفتن و هدایت مسلمانان کلام تحریف شده یهود و حشویه را بیان کرده که نشان از عقبه ی این جریان دارد که بجای بیان اسلام واقعی میخواهند اسلام را تحریف کرده و چهره کریهی از اسلام به نمایان بگذارند که به ساحت مقدس انبیاء توهین می کنند .
۴️⃣. در اینجا میخواهد به ساحت مقدس انبیاء توهین کند و نسبت های ناروا همچون اسلاف خود به ایشان ببندد فراموش کرده است که مبنای خودش چه بوده و خبر واحد را نفی میکند و تنها به متواترات عمل میکند در حالی که در اینجا که عصمت انبیاء را با وجود تواتر بر آن از هر حیثی، نفی کرده تنها بدلیل وجود اخبار آحاد .
مولف: ابو فاطمه

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی